مردم و دارد جمال او دلم از عرفی شیرازی مثنوی 87

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

مردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز

1 مردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز

2 بوی پیراهن دماغ پیر کنعان میگزد ورنه باد مصر دارد بوی پیراهن هنوز

3 بسکه دوش از ردود دل کاشانه را پر کرده ام خاک گشت و روشنائی نیست در گلخن هنوز

4 بعد مردن بین که از صبح ازل معشوق و عشق روبهم تازند نی دستست و نی دامن هنوز

5 در بهاران می وزد باد نشاط انگیز لیک یک گلی زین باغ نشگفته است در گلشن هنوز

6 حرف مسند گاه جم عرفی میاور بر زبان با چنان مستی که میدانی ره گلخن هنوز

عکس نوشته
کامنت
comment