جامی

جامی

جامی
جامی

بیمار غمت را نفس بازپس است این از جامی غزل 763

غزل 763 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

بیمار غمت را نفس بازپس است این

🌙 حالت شب شماره بیت
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 بیمار غمت را نفس بازپس است این پاس نفسش دار که آخر نفس است این

2 بی واسطه گفت زبان پرسش او کن کش واسطه رحمت جاوید بس است این

3 ای بوالهوس از معرکه عشق و ملامت بگذر به سلامت که نه جای هوس است این

4 از ناله ما فارغی ای صاحب محمل در گوش تو گویی نغمات جرس است این

5 از گلشن فیروزه چرخم چه گشاید مرغ دل محنت زدگان را قفس است این

6 گاهی که خرامی سر من زیر قدم کن انگار فتاده به زمین خار و خس است این

7 عمری به درت جامی درمانده به سر برد یک بار نگفتی که بر این در چه کس است این

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این

شاعر شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این چه کسی است ؟

شاعر شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این جامی می باشد.

شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این چیست ؟

قالب شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این غزل است

مضمون اصلی شعر بیمار غمت را نفس بازپس است این چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر