ره عاشقان سپردن از حکیم نزاری قهستانی غزل 153

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

ره عاشقان سپردن نه به پای عقل عام است

1 ره عاشقان سپردن نه به پای عقل عام است همه عاقلان چو مرغ اند و طریق عشق دام است

2 همه علم ها فرو خوان و بر من آی تا من بنشانمت به حجت که تمام ناتمام است

3 تو به هر عمامه پوشی که قدم نهاد پیشت پس او درایستادی به نماز کاین امام است

4 نفسی جهان نباشد ز امام وقت خالی بمرنج اگر برنجی چه کنم نص کلام است

5 تو امام وقت خود را به یقین اگر ندانی به یقین بدان که بر تو سر و مال و زن حرام است

6 بفروشم آن امامت ز برای نقل مستان که عمامه بر سر او گرو شراب و جام است

7 چو امام تو دو باشد به جواب من چه گویی اگر از تو بازپرسم که امام تو کدام است

8 به جمال دوست گر تو به بهشت بازمانی مخور آب حوض کوثر که چو خون من حرام است

9 کم ننگ و نام گفتم که حجاب راه من شد همه ترس و بیم مردم ز برای ننگ و نام است

10 همه مفتیان عالم بدهند خط فتوی ک نزاری مخمّر بترینِ خاص و عام است

11 نه ز کشتنم هراسی نه ز سوختن غباری غم ریش کس ندارم که بروت جمله عام است

عکس نوشته
کامنت
comment