جامی

جامی

جامی
جامی

بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد از جامی غزل 295

غزل 295 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد کردیم ناله در دل سختش اثر نکرد

2 خاک رهش شدیم که بوسیم پای او از سرکشی و ناز بر آنجا گذر نکرد

3 ما را چه سود اشک چو سیم و رخ چو زر چون هرگز التفات بدین سیم و زر نکرد

4 تا در رخش نظر نکنم هرگزم ندید جایی که روی خویش به سوی دگر نکرد

5 بر خاک ره نشان کف پای نازکش روشندلی ندید که کحل بصر نکرد

6 می خواست تن که همره جان از پیش رود جان خود چنان برفت که تن را خبر نکرد

7 شد خاک بر درش سر جامی ولی هنوز سودای پای بوس وی از سر بدر نکرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد

شاعر شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد چه کسی است ؟

شاعر شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد جامی می باشد.

شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد چیست ؟

قالب شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد غزل است

مضمون اصلی شعر بگذشت یار و سوی اسیران نظر نکرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.