1 گذشت ایام گل ای بلبل زار بکن چون من ز هجران ناله بسیار
2 گل تو سر زند هر ساله از نو گل فایز نمی روید دگر بار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 دلم از بس که دنبال تو گشته دل خونگشته پامال تو گشته
2 مگر در وقت مردن خون فایز ترشح کرده و خال تو گشته
1 ره عشق است باید زان حذر کرد به اول گام باید ترک سر کرد
2 نه راه هرکس است این راه، فایز خوشا آن شیردل کاو این سفر کرد
1 نه پر دارم که پروازم به کویت نه پا دارم گذار آرم به سویت
2 خدایا! چاره فایز همین است نشیند تا بمیرد ز آرزویت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به