دردمندان غم عشق تو را از آشفتهٔ شیرازی غزل 97

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

دردمندان غم عشق تو را نیست طبیب

1 دردمندان غم عشق تو را نیست طبیب مرگ بایست و یا داروی دیدار حبیب

2 زخمی یارم و مرهم نستانم از غیر شکوه از درد حبیبان نکنم پیش طبیب

3 شکوه چندان نکنم من زجفای احباب داغ از آنم که بمن رحمتی آید زرقیب

4 عود وعنبر چکنی عطر چه میسائی خیز بوی معشوق بعشاق بود خوشتر طیب

5 گر نیم لایق انعام بده دشنامی گر عنایت نبود ساخته ام من به عتیب

6 تا مرا بود دلی صبر بهجران کردم چون دل از دست بشد با چه کنم صبر و شکیب

7 عشقت از کعبه و بتخانه چنان راند مرا که نه زاسلام بجاسبحه نه از کفر صلیب

8 وه چه میخانه در رحمت حق خاک نجف که اگر عرش شود خاک درش نیست غریب

9 دست آشفته گرای شه بعنانت نرسد آیدت گرد صفت ناچار دنبال رکیب

عکس نوشته
کامنت
comment