درد تو دوای دل و هم مرهم از اسیری لاهیجی غزل 110

اسیری لاهیجی

آثار اسیری لاهیجی

اسیری لاهیجی

درد تو دوای دل و هم مرهم جانست

1 درد تو دوای دل و هم مرهم جانست دشنام تو بهتر ز دعای دگرانست

2 لطف است و وفا جور و جفایت بحقیقت جنگ تو بعاشق همه از صلح نشانست

3 دیدم که رضایت همه در ناله و زاری است این ناله و افغان دلم از پی آنست

4 یک شمه ز حسن تو هرآنکس که به بیند دیوانه شد و در پی او خلق دوانست

5 در جلوه گری حسن رخت دیدم و گفتم این حسن نه حسن است که در حدبیانست

6 پیدا و نهان آینه روی تو دیدیم گر عالم جانست و گر ملک جهانست

7 برآتش عشق تو دل و جان اسیری بریان و کبابست چه گویم که چه سانست

عکس نوشته
کامنت
comment