- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 درد دل مرا چو اطبا دوا کنند درمان درد ما لب لعل شما کنند
2 بیچارگان شوق که بینند روی او این بس بود ز دور که او را دعا کنند
3 شاهان چو در گذار ببینند خسته ای از روی مرحمت نظری بر گدا کنند
4 آنان که سکّه ی غم عشقش همی زنند شاید که خاک را به نظر کیمیا کنند
5 خاک کف سمند ترا در دو چشم جان صاحب دلان ز بهر دوا توتیا کنند
6 یارب چرا ز وصل ببستند در به ما باشد که هم ز لطف، در بسته را وا کنند
7 کام دلم در آن لب چون نوش دلبرست زآن لب مگر مراد جهانی روا کنند