-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صاحبا بنده را بخدمت تو سخنی هست عرضه خواهم داشت
2 مهر مهر تو بر نگین دلش چند سال است تا زمانه نگاشت
3 هرگز از شیوه هوا داری یکسر موی در خلل نگذاشت
4 بدگمانش که سر بدولت تو خواهد از خاک بر فلک افراشت
5 راستی صد امید داشت بتو خود کج آمد هر آنچ می پنداشت
6 چون ندید از تو هیچ تربیتی فکر بر حال روزگار گماشت
7 شد یقینش که خدمت مخلوق نرساند بشام قوت ز چاشت
8 هر که داند که خالقی دارد کم مخلوق بایدش انگاشت