1 دگر گفتش بگو کاین چرخ دوار چرا گردانست دایم همچو پرگار
2 زمین بهر چه دایم در سکون است طریق آگهی زین هر دو چون است
1 نباید مست شد در کوی محبوب که مستان را بود بد پیش خود خوب
2 نباید عاشقان را هیچ هستی که هستی نیست غیر از بت پرستی
1 در آن عشرت چو از شب رفت پاسی ز می نوشید خسرو چند کاسی
2 به پا برخاست بی خود همچو مستان چو شمعی روی کرد اندر شبستان