-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن یکی دیوانه حیران میشتافت کلهٔ در راه گورستان بیافت
2 کرد پرخاک و نهفتش بر زمین آن یکی گفتش چرا کردی چنین
3 گفت مجنونش که ای از کار دور بوده است این کله پر باد غرور
4 میکنم پرخاک این سر تا مگر چون در آمد خاک باد آید بدر
5 گرچه سر بر آسمان داری کنون در زمین چون آسمان گردی نگون
6 کار و بار تو در این عالم بود چون تو رفتی آن همه ماتم بود
7 نیست آنجا جز فنا را هیچ روی زانکه آنجا در نگنجد هیچ موی