1 وان دگر گر چه سوی صورت رو آورد نیست قید صورت او
2 پیش او حسن صورت و معنی چون دو آیینه اند داده جلی
3 دیده بر هر کدام بگشاید جز جمال خدای ننماید
4 به بصر صورت جهان بیند به بصیرت جهان جان بیند
5 هیچ چیز از متاع این دو سرای نشود پیش او حجاب خدای
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 در خم این دایره نقش بند چند شوی بند به هر نقش چند
2 نقش رها کن سوی بی نقش رو دیده به هر نقش چه داری گرو
1 چون سلامان را شد اسباب جمال از بلاغت جمع در حد کمال
2 سرو نازش تازگی را سر گرفت باغ لطفش رونق دیگر گرفت
1 ای چو گلت جیب به چنگ خسان دامن صحبت بکش از ناکسان
2 گر چه ز آغاز گشادت دهند عاقبت الامر به بادت دهند
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به