دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه از سعیدا غزل 290

دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می‌رقصد

1 دگر ساقی به بزم ما چنان مستانه می‌رقصد که عاقل وجد می‌آرد از او دیوانه می‌رقصد

2 به جام باده هردم دل‌نوازی ساز ای ساقی که تا مستش کنی دیوانه استادانه می‌رقصد

3 چنان مستانه مرغان چمن پرواز می‌آرند که دام امروز در هر رهگذر با دانه می‌رقصد

4 به دور دیگران افلاک دوران دگر دارد همین در دور ما دوران دون طفلانه می‌رقصد

5 فلک از چرخ کی افتد زمین از پای ننشیند که در بزم جهان تا شیشه و پیمانه می‌رقصد

6 نمی‌دانم که آدم در نهاد خود چه سر دارد که نُه گردون سعیدا بر سر این دانه می‌رقصد

عکس نوشته
کامنت
comment