🌟 نیت کن و فال حافظ بگیر 🌟
هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی
هلالی جغتایی

روز دیگر که با از هلالی جغتایی شاه و درویش 36

شاه و درویش 36 ام از 524 شاه و درویش

روز دیگر که با هزار شکوه

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40

1 روز دیگر که با هزار شکوه رخ نمود آفتاب از سر کوه

2 سر زد از جیب کوه چشمهٔ نور شد عیان معنی تجلی طور

3 شاه از خواب صبح‌دم برخاست رخ چو خورشید چاشت‌گه آراست

4 به هوای خرام و جلوه‌گری جانب کوه شد چو کبک دری

5 با حریفان دوش کردی خطاب گفت بی‌تابم از خمار شراب

6 هیچ کس هم‌عنان من نشود در سخن هم‌زبان من نشود

7 شاه چو این بهانه پیش آورد رو به سوی گدای خویش آورد

8 مرکب ناز تاخت بر سر او همچو جان جا گرفت در بر او

9 نظر لطف سوی او بگشاد لب شیرین به گفتگوی او بگشاد

10 گفتش ای از می وفا سرمست روز و شب هیچ خورد و خوابت هست؟

11 گفت سیر آمدم ز غم خوردن خواب بر من حرام جز مردن

12 باز گفتش که روز حال تو چیست؟ در چه فکری شب و خیال تو چیست؟

13 گفت روزم دو دیده پرخون‌ست حال شب را چه گویمت که چون‌ست؟

14 باز گفتش که چون شبت سیه‌ست در شب تیره مشعل تو مه‌ست

15 گفت شب تا سحر ز شعلهٔ آه هر دم آتش زنم به مشعل ماه

16 باز گفتش که کیست محرم تو؟ تا شود گاه کاه همدم تو؟

17 گفت جز آه سرد نیست کسی تا به او هم‌نفس شوم نفسی

18 باز گفتش که در ضمیر تو چیست؟ حاصل عمر دل‌پذیر تو چیست؟

19 گفت غیر از تو نیست در دل من غیر ازین خود مباد حاصل من

20 همچنین حسب حال می‌گفتند در جواب و سوال می‌گفتند

21 چون به هم شرح راز خود کردند عرض راز و نیاز خود کردند

22 شاه را شد هوای منزل خویش ماند درویش خسته با دل ریش

23 باز فردا شه سعادتمند سایهٔ لطف بر گدا افکند

24 همچنین چند روز پی در پی گذر افتاد شاه را بر وی

25 شاه چون سوی او گذشت بسی گفت این قصه با رقیب کسی

26 مدعی باز حیله‌ای انگیخت که ز هم رشتهٔ وصال گسیخت

27 روز دیگر رقیب دشمن‌روی روی با شاه کرد آن بدخوی

28 گفت شاها دگر بهار گذشت وقت صحرا و لاله‌زار گذشت

29 چند بینیم وحش صحرا را نیست الفت به وحشیان ما را

30 جای در شهر کن که آن‌جا به سگ شهر از غزال صحرا به

31 شه باشد نکوترین جهان شهر باشد مقام پادشاهان

32 جاه یوسف ز مصر حاصل شد مصطفی را مدینه منزل شد

33 در و دیوار و کوی شهر مدام سایه افگنده بر خواص و عوام

34 خانه‌ها همچو خانهٔ دیده منزل مردم پسندیده

35 بس که افسانه و فسون پرداخت شاه را سوی شهر مایل ساخت

36 باز درویش در فراق بماند دل پر از درد اشتیاق بماند

37 روی در حالتی غریب آورد این بلا بر سرش رقیب آورد

38 هیچ کس را غم رقیب مباد دوری از صحبت حبیب مباد

39 نیست مقصود بی‌کسان غریب غیر وصل حبیب و مرگ رقیب

40 وصل جانان بود ز جان خوش‌تر لیک مرگ رقیب از آن خوش‌تر

هلالی جغتایی از شاعران بزرگ قرن 10 هجری می باشد و سبک شعری ایشان هندی است.
ادامه توضیحات شاعر
اثر روز دیگر که با هزار شکوه شاه و درویش 36 ام از 524 شاه و درویش هلالی جغتایی می باشد
شعر قالب : شاه و درویش سبک : هندی
عکس نوشته
کامنت
سوالات متداول درباره شعر روز دیگر که با هزار شکوه

شاعر شعر روز دیگر که با هزار شکوه چه کسی است ؟

شاعر شعر روز دیگر که با هزار شکوه هلالی جغتایی می باشد.

شعر روز دیگر که با هزار شکوه در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر روز دیگر که با هزار شکوه چیست ؟

قالب شعر روز دیگر که با هزار شکوه شاه و درویش است

سبک شعر روز دیگر که با هزار شکوه چیست ؟

سبک شعر روز دیگر که با هزار شکوه سبک هندی است

مضمون اصلی شعر روز دیگر که با هزار شکوه چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
هلالی جغتایی

روز دیگر که با از هلالی جغتایی شاه و درویش 36

شاه و درویش 36 ام از 524 شاه و درویش
بنر