1 ای که در تاج و نگین داری روی تا به کی تاج و نگین خواهد ماند
2 ملک هستی همه طی خواهد شد نه زمان و نه زمین خواهد ماند
3 تا توانی به جهان نیکی کن کز جهان با تو همین خواهد ماند
1 اینکه گفتم حال فرزند نکوست کش به اصل خویش پیوند نکوست
2 آن که باشد بد سگال و بد سرشت در سرشت او هزاران خوی زشت
1 دید مجنون را یکی صحرا نورد در میان بادیه بنشسته فرد
2 ساخته بر ریگ ز انگشتان قلم می زند حرفی به دست خود رقم
1 ضعف پیری قوت طبعم شکست راه فکرت بر ضمیر من ببست
2 در دلم فهم سخندانی نماند بر لبم حرف سخنرانی نماند