فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

آن را که اول از همه خواندی از فروغی بسطامی غزل 304

غزل 304 ام از 549 غزلیات

آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش

1 آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش آخر به کام غیر مرانش ز کوی خویش

2 جویی ز خون دیده گشادم به روی خویش بر روی خویش بسته‌ام آبی ز جوی خویش

3 نتوان به قول زاهد بیهوده‌گوی شهر برداشت دل ز شاهد پاکیزه خوی خویش

4 کی می‌رسی به حلقهٔ رندان پاکباز تا نشکنی ز سنگ ملامت سبوی خویش

5 ای نوبهار حسن خزانت ز پی مباد گر تر کنی دماغ ضعیفم به بوی خویش

6 هر بسته‌ای گشاده شود آخر از کمند الا دلی که بستیش از تار موی خویش

7 گیرد سپهر چشمهٔ خورشید را به گل گر بامداد پرده نپوشی به روی خویش

8 دانی چرا نشسته به خاکستر آفتاب تا بنگری در آینه روی نکوی خویش

9 من جان به زیر تیغ تو آسان نمی‌دهم تا بر نیارم از تو همه آرزوی خویش

10 بوسیدن گلوی تو بر من حرام باد گر در محبت تو نبرم گلوی خویش

11 امشب فروغی آن مه بیدار بخت را در خواب کردم از لب افسانه‌گوی خویش

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش

شاعر شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش چه کسی است ؟

شاعر شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش فروغی بسطامی می باشد.

شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش چیست ؟

قالب شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش غزل است

مضمون اصلی شعر آن را که اول از همه خواندی به سوی خویش چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر