- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن را که همی جست و دلم بخت بمن داد اکنون بستاند دلم از ناز و طرب داد
2 از بخت بد آزادم و از یار بشادی شاد است بمن همچو من آن ماه پریزاد
3 گر شادم از آن یار وفادار عجب نیست گز یار وفادار همه خلق بود شاد
4 گر لاله و شمشاد نروید بجهان نیز بس باد مرا زلف و رخش لاله و شمشاد
5 تا من بزیم قصه نوشاد نخوانم کز دیدن او مجلس من گشت چو نوشاد
6 چون آهن و پولاد قوی بود جدائی از تف دلم نرم شد آن آهن و پولاد
7 بی یار نباشد تن من نیز بزاری بیمن نبود نیز دل خسته بفریاد
8 دیگر نکشد بنده ای آزار ز من نیز اکنون که من از بند جدائی شدم آزاد
9 غم خوردم بل عاقبت کارنکو گشت همواره مرا عاقبت کار چنین باد