-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه رفت امروز و صد دل می رود دنبال او کاش! فردا جان برون آید باستقبال او
2 بس که همچون سایه خواهم خویش را پامال او هر کجا او می رود من می روم دنبال او
3 وه! چه خوش جا کرده است آن خال مشکین بر رخش کاش! بودی مردم چشمم بجای خال او
4 هر شبی بر آستان بزم آن مه سر نهم تا چو مست از در برون آید شوم پامال او
5 فال وصلی می زدم، ناگاه آن مه رخ نمود فال وصلی می زدم، ناگاه آن مه رخ نمود
6 آن نهال سایه پرور سویم استقبال کرد بر سرم پاینده بادا سایه اقبال او!
7 کار دل عشق تو شد، کارش همین باد و مباد غیر نام این عمل در نامه اعمال او
8 بر سر کویش هلالی از رقیبان کمترست وه! که احوال سگان هم بهترست از حال او