آنکه رفت امروز و صد دل از هلالی جغتایی غزل 331

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

آنکه رفت امروز و صد دل می رود دنبال او

1 آنکه رفت امروز و صد دل می رود دنبال او کاش! فردا جان برون آید باستقبال او

2 بس که همچون سایه خواهم خویش را پامال او هر کجا او می رود من می روم دنبال او

3 وه! چه خوش جا کرده است آن خال مشکین بر رخش کاش! بودی مردم چشمم بجای خال او

4 هر شبی بر آستان بزم آن مه سر نهم تا چو مست از در برون آید شوم پامال او

5 فال وصلی می زدم، ناگاه آن مه رخ نمود فال وصلی می زدم، ناگاه آن مه رخ نمود

6 آن نهال سایه پرور سویم استقبال کرد بر سرم پاینده بادا سایه اقبال او!

7 کار دل عشق تو شد، کارش همین باد و مباد غیر نام این عمل در نامه اعمال او

8 بر سر کویش هلالی از رقیبان کمترست وه! که احوال سگان هم بهترست از حال او

عکس نوشته
کامنت
comment