- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آنکه درمان دل خسته عالم با اوست رفت و داغم بجگر ماند که مرهم با اوست
2 نه بزرگیست به دولت که سلیمان نشود دیو هرچند که روزی دو سه خاتم با اوست
3 چون مسیح آنکه کند زنده جهان را بدمی غیر تیغ تو دگر کیست که این دم با اوست
4 خواهد ارخون من آن دلبر ترسا بچه ریخت نیست با کم که دم عیسی مریم با اوست
5 نبود از داغ جفایش گلهام زین داغم که بداغم نمک افشاند و مرهم با اوست
6 ز آن سپاهی بچه فریاد که آن نرگس شوخ کز نگاهی شکند قلب دو عالم با اوست
7 چه حذر میکند از آتش دوزخ مشتاق روز محشر اگر این دیده پر نم با اوست