- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کسی که ملک دلش کرد خیل غم تاراج پی عمارت آن غیر باده نیست علاج
2 جنون و عشق بتان باعثم به رسوائیست کجاست می که مهیا شدست مایحتاج
3 به کوی عشق میان گدا و شه فرق است که پیش یار خود آن یک سرافکند این تاج
4 عوض به جام می لعل چیست ملک دلم چه جوهر است که هستش بها به ملک خراج
5 بیا به میکده زاهد که می معالج شد ترا به خبط دماغ و مرا به ضعف مزاج
6 چو فانی آمده محتاج و تو به حسن غنی زکات را به سپارش نباشدش محتاج