1 آن که کمتر شنید پند پدر روزگارش زیاده پند دهد
2 وان که را روزگار پند نداد تیغ زهر آبداده پند دهد
1 کند از جا عاقبت سیلاب چشم تر مرا همتی یاران که بگذشته است آب از سر مرا
2 آتشی سوزندهام، وین گیتی آتشپرست هر زمان پنهان کند در زیر خاکستر مرا
1 ای آفتاب گردون تاری شو و متاب کز برج دین بتافت یکی روشن آفتاب
2 آن آفتاب روشن شد جلوه گر که هست ایمن ز انکساف و مبرا ز احتجاب