1 ای آنکه ز کنهت همه کس حیرانند دیوانه و دانا به برت یکسانند
2 القصه ز تو غیر تو کس واقف نیست نازم به تقدس تو ای بیمانند
1 ای خون فشرده در دل یاقوتت از رقم تیر فلک چو قوس ز رشک شده است خم
2 این بارهاست کز پی یک نامه سیاه آدم روانه گشت، نه لا بود و نه نعم
1 پی گلگشت در فصل بهاری گذشتم بر کنار مرغزاری
2 نگه کردم که مرغ گلستانی نوا سنج است در مرثیه خوانی
1 مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید محنت بیانتهای هجر را پایان رسید
2 باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید