1 آنی که سهیلی به یمن می بخشی یا تازه گلی را به چمن می بخشی
2 گفتم که تو را جان بدهم؟ گفتا نه جان تو منم مرا به من می بخشی
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 مشغول هوا تو را کجا بشناسد خود کیست که عقل از هوا بشناسد
2 این کار به بازوی تن خاکی نیست هو نور[ر]ی باید که تو را بشناسد
1 تا با خلقی تو بی گمان بی دینی تا قبلهٔ تو خلق بود مسکینی
2 از هرچه جز اوست دیده و دل بر دوز تا سلطنت اول و آخر بینی
1 گر حکمت محض خواهی و علم اصول از لوح دلت بشوی این نقش فضول
2 گر بی تکرار علم حاصل نشود پس عَلمنی چراست در شأن رسول
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **