یکدم آنرا که فراغت زدو از آشفتهٔ شیرازی غزل 324

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

یکدم آنرا که فراغت زدو عالم باشد

1 یکدم آنرا که فراغت زدو عالم باشد گر بکف جام سفالین بودش جم باشد

2 آدم آنست که بر سیرت و خلق بشر است آدمیت نه همین صورت آدم باشد

3 دوری از نوع بنی آدم از آن میجویم که ندیدم یک ازین طایفه محرم باشد

4 دیو نفس ار بکشد آدم و شهوت بنهد میتوان گفت کز ارواح مکرم باشد

5 مختلط بودن با خلق و ملوث نشدن در جهان بر نبی و آل مسلم باشد

6 نبود سیرت و اخلاق سلیمان اورا اهرمن را بکف ار چند که خاتم باشد

7 دمی از عشق مکن غفلت و غافل منشین که همه عیش جهان بسته باین دم باشد

8 طالب لیلیم آشفته چو مجنون در دشت وحشی آسا زبنی آدمم ازرم باشد

9 لیلی ما که بود شیر خدا مظهر حق که طفیلی درش آدم و عالم باشد

عکس نوشته
کامنت
comment