-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ز یار کهن، مگر کندی که بیاران تازه خرسندی؟!
2 آه، ای نخل سرکش از جورت کآشیان مرا پراکندی
3 رشته ی جان ما گسست دریغ که بزلف تو داشت پیوندی
4 بیتو یعقوبم، آگهی از حال داشت، گرداشت چون تو فرزندی!
5 بنوازم، چه باشد ار بیند بنده یی لطفی از خداوندی
6 بتلافی گریه ی تلخم داشت در زیر لب شکرخندی
7 غیر را سوختی ازین غیرت که بجان من، آتش افگندی!
8 مرد آذر ز هجر و از مرگش نتوان یافت جز تو خرسندی