- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عقدهٔ دل واکند زلف گرهگیر کسی بسته ام خود را به پیچ و تاب زنجیر کسی
2 می گشاید بر تنم هر زخم آغوش نشاط بسکه جا کرده است در دل شوق شمشیر کسی
3 در محبت بسکه یکرنگم ز عکس چهره ام صفحهٔ آیینه گردد لوح تصویر کسی
4 گفتگوی اهل غفلت لایق واگویه نیست خواب مخمل کی بود شایان تعبیر کسی
5 می تپد جویا دلم در سینه از جوش حسد تا کجا در خاک و خون غلتیده نخجیر کسی