شبی که مستی باد تو در سرم از جویای تبریزی غزل 535

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شبی که مستی باد تو در سرم باشد

1 شبی که مستی باد تو در سرم باشد دل گداخته صهبای ساغرم باشد

2 به هر طرف که گشایم نظر گلستان است خیال روی تو تا در برابرم باشد

3 منم به معرکهٔ خودکشی چنان تیغی که پیچ و تاب غم عشق جوهرم باشد

4 خبر نکرده سر خود گرفتن از بزمم ادای تازهٔ آن شوخ خود سرم باشد

5 کجاست آتش عشقی که دست بی گل داغ ز کار مانده تر از بال بی پرم باشد

6 قیامت است مرا اختلاط با دونان طنین هر مگسی شور محشرم باشد

7 شوم شبی که هماغوش یاد او جویا چو بوی غنچه ز گلبرگ بسترم باشد

عکس نوشته
کامنت
comment