1 آن شب که دگر روز مرا عزم سفر بود ناگاه ز اطراف نسیم سحر آمد
2 بوی تبتی مشک و گل سرخ همی زد وآن ترک من از حجره چو خورشید برآمد
3 زآن دیده چون نرگس چون دیده نرگس در دیده تاریک به وقت سحر آمد
1 محمد ای به جهان عین فضل و ذات هنر تویی اگر بود از فضل و از هنر پیکر
2 تو را خطیبی خوانند شاید و زیبد که تو فصیح خطیبی به نظم و نثر اندر
1 ای خداوند رحمت ایزد بر تو و دولت جوان تو باد
2 بر همه کارها و نهمت ها چرخ گردنده در ضمان تو باد