-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی که بر دلم آن ماه پاره میگذرد مرا شرارهٔ آه از ستاره میگذرد
2 خراش دل ز سبک دستی کرشمهٔ او به نیم چشم زدن از شماره میگذرد
3 دلم بر آتش غیرت کباب میگردد چو تیرش از جگرپاره پاره میگذرد
4 ز رخش صبر و شکیبائی آن گزیده سوار پیاده میکندم چون سواره میگذرد
5 مشو به سنگدلیهای خویشتن مغرور که تیر آه من از سنگ خاره میگذرد
6 تو ای طبیب ازین گرمتر گذر قدری بر آن مریض که کارش ز چاره میگذرد
7 به صد فسون بتان محتشم ز دین نگذشت ولی اگر تو کنی یک اشاره میگذرد