- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب که عریان به بر آن شوخ قدح نوشم بود یک بغل نور چو فانوس در آغوشم بود
2 ابر رحمت شد و بارید به دل مایهٔ فیض گوهر چند که از لعل تو در گوشم بود
3 آنچه مینای فلک ریخت به پیمانهٔ مهر بی تکلف نمی از ساغر سر جوشم بود
4 شکر کز عشق سبکبار تعلق شده ام آرزو کوه گرانی به سر دوشم بود
5 چون ز خود در ره بی پا و سری می رفتم بیشتر نالهٔ نی راه زن هوشم بود
6 شود در گنبد گردون شب هجران جویا تا سحرگه زفغان لب خاموشم بود