- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبی که روی تو ما را چراغ مجلس شد به سوختن دل پروانهاش مهوس شد
2 دو چشمت از دل و دین آنچه داشتم بردند توانگری که به مستان نشست مفلس شد
3 ز کیمیای نظر چون تو خاک زر سازی تفاوتی نکند گر وجود ما مس شد
4 دگر مرا به خیالت ز بی کسی چه ملال چو غم رفیق و بلا یار و درد مونس شد
5 خوش است مطرب و ساقی و من به یک دو حریف در این شمار که کردم رقیب سادس شد
6 کسی که عاقل و هشیار دیدمی محسوس چو دید شکل تو از هوش رفت و بی حس شد
7 به نقش ابروی تو نیست در سراچه حسن که دست صنع در آن طاقها مهندس شد
8 ز می به درد تو پرهیز ما نه از ما بود در این جریمه سبب زاهد موسوس شد
9 نشد به طرز غزل هم عنان ما حافظ اگر چه در صف سلطان ابوالفوارس شد
10 کمال نسخه رندی بسی مطالعه کرد که در دقایق علم نظر مدرس شد