1 شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید از هجر توَم جان به لبان خواست رسید
2 در خواب خیال تو چو آمد برمن با روی تو سیر دیدنم صبح دمید
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 تا بتوانی مدام می باش به ذکر کز ذکر تو را راه نمایند به فکر
2 محرم چو شدی در حرم اجلالش بینی به عیان تو روی معشوقهٔ بکر
1 از بهر شناختن نکو کن خود را زیرا که سزا نکو بود نیکو را
2 بس نادره رسمی است که در راه طلب تا بی تو نباشی نشناسی او را
1 چون از سر جد پای نهادی در کار سررشتهٔ خود به دست عشقش بسپار
2 می کوش به قدر جهد و دل خوش می دار کاو چارهٔ کار تو بسازد ناچار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **