1 شب دوش نقاب قیر بر رخ چو کشید از هجر توَم جان به لبان خواست رسید
2 در خواب خیال تو چو آمد برمن با روی تو سیر دیدنم صبح دمید
1 از ذکر شود خانهٔ فکرت معمور وز ذکر شود دیو و شیاطین زتو دور
2 گر تو نفسی به ذکر حق بنشینی بیزار شوی ز خویش و ز جنّت و حور
1 آنجا که سراپردهٔ اجلال جلال جانها همه واله اند زبانها همه لال
2 دنیا دل ما نبرد و عقبی نبرد ما را همه مقصود وصال است وصال
1 لا همچو نهنگ در کمین است ببین الّا چو خزینه در یقین است ببین
2 راهی است زتو تا تو کشیده چو الف سرّ ازل و ابد همین است ببین
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به