- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شبانه دوش که تنها به کنج خود بودم ز هولِ صاعقه و بانگِ رعد نغنودم
2 ز بی دلی وز بی طاقتی بترسیدم ز بی کسی وز بی هم دمی بفرسودم
3 ز ممکنات نبد یارِ دستِ من جز جام ز کاینات جز آوازِ رعد نشنودم
4 سرم گران شد اگرچه دماغ بود سبک ولی دماغ و سر از غّل و غش بپالودم
5 درین میانه به خاطر درآمد این که چرا چنین شکسته دلم کی شکسته دل بودم
6 ز نورِ آینۀ خنب خانه شد روشن سبک به صیقلِ می زنگِ سینه بزدودم
7 به یادِ دوست که من هیچ نیستم همه اوست ز جامِ عشق شراب شبانه پیمودم
8 به پایِ مردیِ لوح اللّهم نبد حاجت به دست کاریِ خود مرده زنده بنمودم
9 به نورِ عکسِ قدح در سوادِ ظلمتِ شب ز موجِ قلزِم طوفان خلاص شد زودم
10 زمانه منقلب احوالِ نا جوان مردیست ز رنجِ او به همه عمر بر نیاسودم
11 دریغ عمر که بگذشت و یک نفس ایّام ز روزگار نزاری نداشت خشنودم