-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب دگر باره در محاکا شد چون مجازات بی محابا شد
2 گفت: «شوخی و حد ببردی تو خوش خوشم نیک برشمردی تو
3 من نه آنم که نسبتم کردی سخت بی وقع و رتبتم کردی
4 پار خلوت نشین عشاقم آرزومند یار مشتاقم
5 وقت ایشان همیشه خوش دارم همه شب شان پیاله کش دارم
6 بر سر کویشان عسس باشم با شکر مانع مگس باشم
7 گاه بر بام پاسبان باشم گاه در خانه میزبان باشم
8 زخمه عود و زخمه طنبور روی خوب و خلاصه انگور
9 خواهم آماده با حریف و ندیم منکرم گو سؤال کن ز حکیم
10 که نخواهد سماع روحانی؟ که ننوشد شراب ریحانی؟
11 خال مصباح چون برافروزد شب خلوت ز شمع من سوزد
12 بی حضور وجود من در جمع ندهد هیچ روشنایی شمع
13 بس که خواهد که روی من بیند شب همه شب ز پای ننشیند»