شب از حکیم نزاری قهستانی مثنوی روز و شب 17

حکیم نزاری قهستانی

آثار حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

شب دگر باره در محاکا شد

1 شب دگر باره در محاکا شد چون مجازات بی محابا شد

2 گفت: «شوخی و حد ببردی تو خوش خوشم نیک برشمردی تو

3 من نه آنم که نسبتم کردی سخت بی وقع و رتبتم کردی

4 پار خلوت نشین عشاقم آرزومند یار مشتاقم

5 وقت ایشان همیشه خوش دارم همه شب شان پیاله کش دارم

6 بر سر کویشان عسس باشم با شکر مانع مگس باشم

7 گاه بر بام پاسبان باشم گاه در خانه میزبان باشم

8 زخمه عود و زخمه طنبور روی خوب و خلاصه انگور

9 خواهم آماده با حریف و ندیم منکرم گو سؤال کن ز حکیم

10 که نخواهد سماع روحانی؟ که ننوشد شراب ریحانی؟

11 خال مصباح چون برافروزد شب خلوت ز شمع من سوزد

12 بی حضور وجود من در جمع ندهد هیچ روشنایی شمع

13 بس که خواهد که روی من بیند شب همه شب ز پای ننشیند»

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر