جامی

جامی

جامی
جامی

شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت از جامی غزل 241

غزل 241 ام از 3391 فاتحة الشباب - غزلیات

شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7

1 شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت ویرانه ما روشنی از پرتو مه داشت

2 دل داشت در آن زلف سیه خانه ازین پیش آن بخت کجا شد که دل خانه سیه داشت

3 سیل مژه بربود مرا همچو خس از جای خود را نتوانم دگر از گریه نگه داشت

4 دی جلوه کنان می شدی اندر صف خوبان با حشمت و جاهی که نه سلطان نه سپه داشت

5 طرفه کله از ناز شکستی و جهانی از هر طرفی چشم بر آن طرف کله داشت

6 افتاد مرا با تو همان قصه که مردم گویند فلان گلخنی اندیشه شه داشت

7 جامی که به شمشیر ستم ریختیش خون جز دعوی عشق تو ندانم چه گنه داشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت

شاعر شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت چه کسی است ؟

شاعر شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت جامی می باشد.

شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت چیست ؟

قالب شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت غزل است

مضمون اصلی شعر شب یاد رخت در دل ویران شده ره داشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, می‌نوشی است.