شب عشاق ز روز دگران در پیش از عرفی شیرازی غزل 59

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

شب عشاق ز روز دگران در پیش است

1 شب عشاق ز روز دگران در پیش است مرگ این طایفه، بسیار، ز جان در پیش است

2 من همان روز که جولان تو دیدم گفتم که فراموشی ام ز دست و عنان در پیش است

3 چه غم از پرده دری های نمیم است مرا که بر انداختن نام و نشان در پیش است

4 برو ای عقل منه منطق و حکمت پیشم که مرا نسخه ی غم های فلان در پیش است

5 رفت عرفی ز پی عقل و به جایی نرسید گر چه صد مرحله ی کون و مکان در پیش است

عکس نوشته
کامنت
comment