- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود
2 بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود
3 موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت دل طپیدن بال پرواز تذرو رنگ بود
4 بسکه ذوق بی خودی شبهای وصلش تا سحر از نگاه او که سرجوش می بیرنگ بود
5 بود رد رفتن زخود فرسنگ ها یک گام شوق چون به خود می آمدم یک گام صد فرسنگ بود
6 داشت رقص تازه ای هر قطرهٔ خون در تنم دوش جویا نالهٔ دل بسکه سیر آهنگ بود