شب که از بیداد او دل بیخودی از جویای تبریزی غزل 442

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود

1 شب که از بیداد او دل بیخودی آهنگ بود بادهٔ لعلی به جامم از شکست رنگ بود

2 بود خون آلوده دل در بیضه همچون غنچه ام شیشه ام گرم شکستن در نهاد سنگ بود

3 موج می بی او نمود چنگل شهباز داشت دل طپیدن بال پرواز تذرو رنگ بود

4 بسکه ذوق بی خودی شبهای وصلش تا سحر از نگاه او که سرجوش می بیرنگ بود

5 بود رد رفتن زخود فرسنگ ها یک گام شوق چون به خود می آمدم یک گام صد فرسنگ بود

6 داشت رقص تازه ای هر قطرهٔ خون در تنم دوش جویا نالهٔ دل بسکه سیر آهنگ بود

عکس نوشته
کامنت
comment