شب هجران رسید و محنت بسیار از هلالی جغتایی غزل 113

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد

1 شب هجران رسید و محنت بسیار پیدا شد بیا، ای بخت، کاری کن، که ما را کار پیدا شد

2 بکنج عافیت، می خواستم، کز فتنه بگریزم بلای عشق ناگه از در و دیوار پیدا شد

3 جگر خونست، ازان این گریه خونین پدید آمد دلم زارست، ازان این نالهای زار پیدا شد

4 نمی خواهم که: خورشید جمالش جلوه گر گردد در آن منزل که روزی سایه اغیار پیدا شد

5 عزیزان را ز سودای کسی آشفته می بینم مگر آن یوسف گم گشته در بازار پیدا شد؟

6 طبیبا، هر کرا بیماری هجران فگند از پا اجل پیش از تو بر بالین آن بیمار پیدا شد

7 بسویش بگذر، ای باد صبا وزمن بگو آنجا که: در هجرت هلالی را بلا بسیار پیدا شد

عکس نوشته
کامنت
comment