1 شب هجران مرا جان بر لب آورد فلک از گردش افتد کاین شب آورد
2 شب آمد فایز دل خسته از نو به خاطر یار سیمین غبغب آورد
1 اگر خواهی بسوزانی جهان را رخی بنما بیفشان گیسوان را
2 بت فایز اشارت کن به ابروت بکش تیغ و بکش پیر و جوان را
1 هنوزم بوی زلفش در مشام است هنوزم ذوق لبهایش به کام است
2 کجا فایز شود از ناله خاموش مگر آن دم که در خاکش مقام است