- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب وداع و غم هجر و درد تنهایی دل شکسته و محزون کجا شکیبایی
2 سواد دیده ی من روشنی ز روی تو یافت مرو مرو که ز چشمم برفت بینایی
3 چنان که عمر گرامی به کس نمی ماند تو نیز عمر عزیزی از آن نمی پایی
4 حدیث قد تو نسبت به سرو ناید راست و گر به سرو کنم نسبتش تو بالایی
5 دوای درد دل دردمند من لب توست مفَّرَح است علاج مزاج سودایی
6 گره ز کار پریشان بسته بگشاید اگر گزه ز سر زلف بسته بگشایی
7 به بوی زلف تو دل در پی صبا می رفت بخنده گفت چه بر هرزه باد پیمایی
8 نگار کرده ام از خون خیال خانه چشم مگر به خانه رنگین دمی فرود آیی
9 بیان حسن تو ابن حسام با گل گفت که بلبلان به چمن واله اند و شیدایی