شب وداع و غم هجر و درد از ابن حسام خوسفی غزل 173

ابن حسام خوسفی

آثار ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

شب وداع و غم هجر و درد تنهایی

1 شب وداع و غم هجر و درد تنهایی دل شکسته و محزون کجا شکیبایی

2 سواد دیده ی من روشنی ز روی تو یافت مرو مرو که ز چشمم برفت بینایی

3 چنان که عمر گرامی به کس نمی ماند تو نیز عمر عزیزی از آن نمی پایی

4 حدیث قد تو نسبت به سرو ناید راست و گر به سرو کنم نسبتش تو بالایی

5 دوای درد دل دردمند من لب توست مفَّرَح است علاج مزاج سودایی

6 گره ز کار پریشان بسته بگشاید اگر گزه ز سر زلف بسته بگشایی

7 به بوی زلف تو دل در پی صبا می رفت بخنده گفت چه بر هرزه باد پیمایی

8 نگار کرده ام از خون خیال خانه چشم مگر به خانه رنگین دمی فرود آیی

9 بیان حسن تو ابن حسام با گل گفت که بلبلان به چمن واله اند و شیدایی

عکس نوشته
کامنت
comment