- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب وصل است ای عاشق بپای دوست کن جانی بروز عید اندر کیش ما رسم است قربانی
2 خضر را گو مناز از آب حیوانت تو چندانی که ابر از بحر میخانه بمستان داد بارانی
3 میان لیلی و مجنون مگو باشد بیابانی که حاجی را براه کعبه گل شد هر مغیلانی
4 زلیخا خود بزندان فراقش گر گرفتاری پسندیدی چرا بر یوسف کنعان تو زندانی
5 اگر مرده کنی زنده مکن دعوی حذاقت را طبیبا گر فلاطونی بدرد عشق درمانی
6 نه از زلف پریشانش من آشفته پریشانم که در هر حلقه ای از ذکر او بینی پریشانی
7 بجز زلف و قد فتان و چشم فتنه انگیزت زبیم تیغ شه در پارس باقی نیست فتانی
8 درآ ای صفت شکن اندر صفت میدان نیکویان بزن هر جا سری بینی چو گو یکدم بچوگانی
9 گنه ای کاتب اعمال چندان ثبت کن از ما بمهر مهر حیدر ما بکف داریم فرمانی