شبی که بی رخ آن شمع مه جبین از کمال خجندی غزل 749

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم

1 شبی که بی رخ آن شمع مه جبین باشم به ناله همدم و با درد همنشین باشم

2 مرا که مهر دلفروز در دلست چو صبح به صادقیست که بی آ. آنشین باشم

3 گرم مجال بود در حریم حضرت دوست چرا مقید فردوس و حورعین باشم

4 ترا که خرمن مشک است گرد ماه چه باک اگرچه من ز گدایان خوشه چین باشم

5 کمال عاشق و رندست حالیا ز ازل زهی سعادت اگر تا ابد چنین باشم

عکس نوشته
کامنت
comment