شیخ بهایی

شیخ بهایی

شیخ بهایی
شیخ بهایی

شب که بودم با هزاران از شیخ بهایی نان و حلوا 3

نان و حلوا 3 ام از 285 نان و حلوا

شب که بودم با هزاران کوه درد

1 شب که بودم با هزاران کوه درد سر به زانوی غمش، بنشسته فرد

2 جان به لب، از حسرت گفتار او دل، پر از نومیدی دیدار او

3 آن قیامت قامت پیمان شکن آفت دوران، بلای مرد و زن

4 فتنهٔ ایام و آشوب جهان خانه سوز صد چو من، بی‌خانمان

5 از درم ناگه درآمد، بی‌حجاب لب گزان، از رخ برافکنده نقاب

6 کاکل مشکین به دوش انداخته وز نگاهی، کار عالم ساخته

7 گفت: ای شیدا دل محزون من! وی بلاکش عاشق مفتون من

8 کیف حال القلب فی نار الفراق؟ گفتمش: والله حالی لایطاق

9 یک دمک، بنشست بر بالین من رفت و با خود برد عقل و دین من

10 گفتمش: کی بینمت ای خوش خرام؟ گفت: نصب اللیل لکن فی‌المنام

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شب که بودم با هزاران کوه درد

شاعر شعر شب که بودم با هزاران کوه درد چه کسی است ؟

شاعر شعر شب که بودم با هزاران کوه درد شیخ بهایی می باشد.

شعر شب که بودم با هزاران کوه درد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 10 سروده شده است.

قالب شعر شب که بودم با هزاران کوه درد چیست ؟

قالب شعر شب که بودم با هزاران کوه درد نان و حلوا است

مضمون اصلی شعر شب که بودم با هزاران کوه درد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر