- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده بود پیش رویش باده را آتش بجان افکنده بود
2 بکر معنی کز زبانم برگ جلوه ساز از قماش لفظ بر رو پرنیان افکنده بود
3 ماه را امشب فروغ حسن عالم سوز یار تشت رسوایی ز بام آسمان افکنده بود
4 غنچه را بی اعتدالیهای باد صبحدم پرده از رخسارهٔ راز نهان افکنده بود
5 دیدهٔ بد دور کامشب ناوک مژگان یار ابروش را شور در بحر کمان افکنده بود
6 چشم بازیگوشش از بس نازپرورد حیاست خویش را دانسته در خواب گران افکنده بود
7 هر که جویا بود در تعریف خود رطب اللسان در حقیقت خویشتن را بر زبان افکنده بود