شب که در ساغر شراب ارغوان از جویای تبریزی غزل 660

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده بود

1 شب که در ساغر شراب ارغوان افکنده بود پیش رویش باده را آتش بجان افکنده بود

2 بکر معنی کز زبانم برگ جلوه ساز از قماش لفظ بر رو پرنیان افکنده بود

3 ماه را امشب فروغ حسن عالم سوز یار تشت رسوایی ز بام آسمان افکنده بود

4 غنچه را بی اعتدالیهای باد صبحدم پرده از رخسارهٔ راز نهان افکنده بود

5 دیدهٔ بد دور کامشب ناوک مژگان یار ابروش را شور در بحر کمان افکنده بود

6 چشم بازیگوشش از بس نازپرورد حیاست خویش را دانسته در خواب گران افکنده بود

7 هر که جویا بود در تعریف خود رطب اللسان در حقیقت خویشتن را بر زبان افکنده بود

عکس نوشته
کامنت
comment