- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دهن غنچه وشت پسته خندان منست لب شکر شکنت نیک بدندان منست
2 پای بند سر زلفین چو زنجیر تو شد دل دیوانه وشم چون نه بفرمان منست
3 هست دلبستگی جان بسر زلف تو زان که نمودار سرو کار پریشان منست
4 مردم از فرقت جانان و عجب نیست از آنک زنده بیجان نتوان بودن و او جان منست
5 کشته عشق وی از زنده جاوید به است درد کز وی رسدم مایه درمان منست
6 گفتمش یوسف مصری تو ز بس غنج و دلال گفت کاین منقصت حسن فراوان منست
7 از سر زلف من اینک دل صد یوسف عهد بند بر پا زده در چاه ز نخدان منست
8 گفتمش آیتی از مصحف خوبی رخ تست گفت خود مصحف خوبی همه در شان منست
9 شیر گردون نگرد ابن یمین گر شنود زو که خاک کف پای سگ دربان منست