جامی

جامی

جامی
جامی

ای گرانمایه ترین گوهر پاک از جامی هفت اورنگ 43

هفت اورنگ 43 ام از 3391 سبحة‌الابرار

ای گرانمایه ترین گوهر پاک

1 ای گرانمایه ترین گوهر پاک وی سبک سایه ترین پیکر خاک

2 پیکر خاک طلسم است و تو گنج گنجی از بحر ازل گوهر سنج

3 هست گنج تو ز هر گنج فره گوهر فقر در او از همه به

4 این گهر را چو شوی قدرشناس برهی ز آفت امید و هراس

5 خرقه کز وی نه دلت خشنود است چشمه چشمه ز ره داوود است

6 باشد از ناوک هستیت پناه داردت از خلش عجب نگاه

7 چون بر آن خرقه زنی بخیه مدار چشم بر رشته کس سوزن وار

8 در غزاهات که با نفس ردیست خود فرقت کله ترک خودیست

9 می زند بر محک آگهیت گوه زرد زر ده دهیت

10 بس بود وجه تو این زردی روی سرخرویی ز زر خواجه جوی

11 خشک نانی که شب از دریوزه به کف آری که گشایی روزه

12 چربد از مایده کرده خمیر بر سر خوان شه از شکر و سیر

13 پات بی کفش ز فقر است و فنا کفش گویی زده بر فرق غنا

14 بهر کفش از چه کشی منت کس کفش تو جلد قدم های تو بس

15 از شکاف ار قدمت مضطرب است صد در فتحش از آن در عقب است

16 وی ژولیده گرد آلودت خوش کمندیست سوی مقصودت

17 شب دی خانه تو گلخن گرم مهد سنجاب تو خاکستر نرم

18 روز سرمات به بالای عبا پرتو خور شده زربفت قبا

19 لب تو شرح تعطش گویان شربت از جام سقاهم جویان

20 بر تنت پوست ز کم خواری خشک نفست عطر ده از نافه مشک

21 چون بنفشه قد خود ساخته خم گر سر افکنده نشینی و دژم

22 به که افتی چو گل از خنده به پشت غافل از سرزنش خار درشت

23 دست خالی ز درم یا دینار گر سرافراز شوی همچو چنار

24 به که با خار و خس آیی همسر مشت چون غنچه پر از خرده زر

25 شب آسایشت از کلک حصیر گر بود صفحه تن نقش پذیر

26 دان ز دیبای منقش بهتر کت بود در ته پهلو بستر

27 کهنه ابریق سفالیت به دست دسته و نایژه اش دیده شکست

28 در قیامت به ترازوی حساب چربد از مشربه های زر ناب

29 از غم بی زریت چهره چو زر سرخرویی دهدت در محشر

30 بس بود بسته به خدمت کمرت گو مرس دست به همیان زرت

31 عقد همیان به کمرگاه لئیم اژدهاییست درون پر زر و سیم

32 چون تو بر دیده نهی دیناری پیش مقصود شود دیواری

33 هر چه محجوب پس دیوار است دیده را دیدن او دشوار است

34 تا ز مقصود شوی برخوردار بکن از پیش نظر این دیوار

35 پرده بر چشم جهان بین مپسند هر چه پرده ست ازان دیده ببند

36 حیف باشد که بود از تو نهان آن که پر باشد ازو جمله جهان

37 هر چه رویت به سوی خود کرده ست گر همه جان تو باشد پرده ست

38 کسب اسباب بود پرده گری شیوه فقر و فنا پرده دری

39 مردیی کن همه را یکسو نه ور نه در فقر و فنا زن ز تو به

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک

شاعر شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک چه کسی است ؟

شاعر شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک جامی می باشد.

شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک چیست ؟

قالب شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک هفت اورنگ است

مضمون اصلی شعر ای گرانمایه ترین گوهر پاک چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.