1 گرامیترین یاری از دوستان که روشن روان است و صاحب نظر
2 به تزویج محبوبهای میل کرد که سترش عفاف است و زیبش هنر
3 چو با یکدیگر خوش درآمیختند دو دلبند مانند شیر و شکر
4 به هاتف خرد بهر تاریخ گفت بگو خیر بینند از یکدیکر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کوی جانان از رقیبان پاک بودی کاشکی این گلستان بیخس و خاشاک بودی کاشکی
2 یار من پاک و به رویش غیر چون دارد نظر دیده او چون دل من پاک بودی کاشکی
1 شهر به شهر و کو به کو در طلبت شتافتم خانه به خانه در به در جستمت و نیافتم
2 آه که تار و پود آن رفت به باد عاشقی جامه تقویی که من در همه عمر بافتم
1 من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
2 دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به