1 گرامیترین یاری از دوستان که روشن روان است و صاحب نظر
2 به تزویج محبوبهای میل کرد که سترش عفاف است و زیبش هنر
3 چو با یکدیگر خوش درآمیختند دو دلبند مانند شیر و شکر
4 به هاتف خرد بهر تاریخ گفت بگو خیر بینند از یکدیکر
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 غم عشق نکویان چون کند در سینهای منزل گدازد جسم و گرید چشم و نالد جان و سوزد دل
2 دل محمل نشین مشکل درون محمل آساید هزاران خسته جان افشان و خیزان از پی محمل
1 به حریم خلوت خود شبی چه شود نهفته بخوانیم به کنار من بنشینی و به کنار خود بنشانیم
2 من اگر چه پیرم و ناتوان تو ز آستان خودت مران که گذشته در غمت ای جوان همه روزگار جوانیم
1 شستم ز میدر پای خم، دامن ز هر آلودگی دامن نشوید کس چرا، زابی بدین پالودگی
2 میگفت واعظ با کسان، دارد می و شاهد زیان از هیچکس نشنیدهام حرفی بدین بیهودگی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **