نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد از عرفی شیرازی غزل 249

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد

1 نسیم صبح چو برگ سمن فروریزد جگر ز نالهٔ مرغ چمن فروریزد

2 فلک نظر به که دارد که نیش غمزهٔ او هزاز ناوک جادوفکن فروریزد

3 اجل به صیدگه ناز او شود پامال ز بس بر سر هم جان وتن فروریزد

4 نهفته بر لب شیرین اگر زنی انگشت فسانه های غم کوهکن فروریزد

5 اگر شکسته دلم آستین برافشاند جهان جهان غمش از هر شکن فروریزد

6 شکاف گریه دلم را رها کن، از غیرت که خوشه خوشه زمژگان من فروریزد

7 که لاف حوصله زد، گو بیا و ببین، که دلم حدیث عرفی خونین کفن فروریزد

عکس نوشته
کامنت
comment