ماه در حسن برخسار تو خویشاوند از کمال خجندی غزل 245

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

ماه در حسن برخسار تو خویشاوند است

1 ماه در حسن برخسار تو خویشاوند است آفرین بر پدری کش چو تونی فرزند است

2 نشمرندم دگر اهل نظر از آدمیان گر بگویم به جمال تو پری مانند است

3 عاشق سرو قدت را نتوان کرد شمار بر درختی عدد برگ که داند چند است

4 حور عین را چو سر زلف سیه چشمی بین که ز کوی تو به فردوس برین خرسند است

5 بر در بار گر افزون نکند ناله زار چه کند طالب دیدار که حاجتمند است

6 خوش بود موعظه و حکمت صاحب نفسان نغمه نی شنو ار گوش دلت بره پند است

7 عکس لعلش اگر افتد به لب جام کمال نوش کن چون شکر آن باشد که در وی قند است

عکس نوشته
کامنت
comment