-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 مژگان مردم افکن، چشمان کافرش بین هر گوشه صد مسلمان، مقتول خنجرش بین
2 خون ستم کشان را بر خود حلال کرده خون خواریش نظر کن، طبع ستمگرش بین
3 با یک جهان صباحت چندین ملاحتش هست اقلیم آن و این را یک جا مسخرش بین
4 گر سایبان سنبل بر فرق گل ندیدی بر سر ز جعد مشکین چتر معنبرش بین
5 من از سیاه بختی آورده رو به دیوار وان زلفکان زنگی بر روی انورش بین
6 با بخت سرنگونم الفت گرفته زلفش افسون عشق بنگر، مار نگون سرش بین
7 تا قلب عاشقان را تسخیر خود نماید از صف کشیده مژگان صفهای لشکرش بین
8 گر شام تیره خواهی صبح دمیده بینی از طرهٔ شب آسا تابنده منظرش بین
9 جان از جدایی او تسلیم کن فروغی امروز اگر ندیدی فردای محشرش بین